به سوی تو
به سوی تو
به سوی تو، به شوق روی تو، به طَرف کوی تو،
سپیده دم آیم ، مگر تورا جویم ، بگو کجایی؟
نشان تو ، گه از زمین گاهی ، ز آسمان جویم
ببین چه بی پروا ، ره تو می پویم ، بگو کجایی؟
کی ، رود رُخ ماهت از نظرم ، نظرم
به غیر نامت کی نام دگر ببرم
اگر تو را جویم ، حدیث دل گویم ، بکو کجایی؟
به دست تو دادم ، دل پریشانم ، دگر چه خواهی؟
فُتاده ام از پا ، بگو که از جانم ، دگر چه خواهی؟
یک دم از خیال من ، نمی روی ای غزال من
دگر چه پُرسی ز حال من
تا هستم من ، اسیر کوی توام ، درآرزوی توام
اگر تو را جویم ، حدیث دل گویم ، بگو کجایی؟
به دست تو دادم ، دل پریشانم ، دگر چه خواهی؟
فُتادم از پا ، بگو که از جانم ، دگر چه خواهی؟
به سوی تو، به شوق روی تو، به طَرف کوی تو،
سپیده دم آیم ، مگر تورا جویم ، بگو کجایی؟
نشان تو ، گه از زمین گاهی ، ز آسمان جویم
ببین چه بی پروا ، ره تو می پویم ، بگو کجایی؟
کی ، رود رُخ ماهت از نظرم ، نظرم
به غیر نامت کی نام دگر ببرم
اگر تو را جویم ، حدیث دل گویم ، بکو کجایی؟
به دست تو دادم ، دل پریشانم ، دگر چه خواهی؟
فُتاده ام از پا ، بگو که از جانم ، دگر چه خواهی؟
یک دم از خیال من ، نمی روی ای غزال من
دگر چه پُرسی ز حال من
تا هستم من ، اسیر کوی توام ، درآرزوی توام
اگر تو را جویم ، حدیث دل گویم ، بگو کجایی؟
به دست تو دادم ، دل پریشانم ، دگر چه خواهی؟
فُتادم از پا ، بگو که از جانم ، دگر چه خواهی؟
+ نوشته شده در پنجشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۰ ساعت 1:40 توسط فرهاد
|
این روزها